روانشناسی و مدیریت ریسک

در مورد تشخیص روند و انواع آن میتوایند مقاله " روندها " را مطالعه نمایید.
۵ توصیه مهم برای مدیریت ریسک در بازار فارکس
برای معامله گری در بازار فارکس، نکات زیادی وجود دارد که باید حتما هنگام معامله در نظر داشته باشید. با این حال، یک موضوع بسیار مهم وجود دارد که همواره باید بیش از هر چیزی به روانشناسی و مدیریت ریسک آن بها بدهید و آن مدیریت ریسک در بازار فارکس است. استفاده از لوریج یا اهرم در بازارهای فارکس می تواند آن را بسیار جذاب کند، اما همین اهرم می تواند همچون یک شمشیر دو لبه بسیار خطرناک باشد.
در مقاله پیش رو، به پنج نکته مختلف برای کاهش خطرات معاملات فارکس پرداخته می شود. بدین ترتیب می توانید به درک کاملی از نحوه رشد مطمئن و مؤثر حساب خود برسید. تنها با کمی نظم و انضباط و پیروی از استراتژی های مربوط به ریسک، معاملات تان بسیار سود ده تر خواهد شد.
مدیریت ریسک در فارکس چیست؟
مدیریت ریسک در فارکس در واقع محافظت از حساب تان است. این مهمترین شغل و وظیفه یک معامله گر است؛ زیرا اگر حساب خود را نابود کنید، همه چیز تمام شده است.
اگر بیش از حد ریسک کنید، نمی توانید در درازمدت سودآور باشید. چرا که اگر زیادی به شانس خود متکی باشید، در نهایت شانس شما تمام خواهد شد! کار شماره یک در معامله گری این است که حساب خود را نابود نکنید.
مدیریت ریسک در فارکس یعنی استفاده از مواردی مانند حد ضرر، اندازه معامله متناسب با اندازه حساب تان و نیز درک اینکه آیا استراتژی های شما در طولانی مدت به خوبی عمل می کنند یا خیر. توانایی استفاده از این ابزارهای در دسترس تأثیر بزرگی بر سودآوری شما در بلندمدت خواهد داشت. یک تریدر و معامله گر حرفهای هر بار که معامله ای باز می کند، «بی گدار به آب نمی زند». بلکه بخوبی می دانند مسیر موفقیت، رشد دادن حساب در طول زمان و به روشی ثابت می باشد.
معاملهگران موفق میدانند که چیزی به نام «قمار مطمئن» وجود ندارد. این بدین معناست که ترید به نوعی، بازی کردن با احتمالات است.
باید در نظر داشته باشید که هر چیزی ممکن است در هر زمانی اتفاق بیفتد. برای مثال یک تیتر خبری که بازار را به راحتی تکان داده و به یک جهت سوق می دهد. در چنین حالتی، مدیریت ریسک در فارکس بسیار حیاتی می شود و می تواند میزان ضرر و زیان را کنترل کند.
فارکس چه خطرات و ریسک هایی دارد؟
بازار فارکس، درست مثل هر بازار دیگری خطراتی ذاتی دارد. از عمده خطرات این بازار می توان به موارد زیر اشاره کرد:
اهرم یا لوریج: می تواند حتی حرکات کوچک بازار را نیز خطرناک کند. اهرمی که در معاملات فارکس می توان به کار برد به این معنی است که حرکات کوچک بازار می توانند فوق العاده خطرناک باشند. اگر اهرم ۵۰، ۱۰۰ یا حتی ۲۰۰ در معاملات تان استفاده می کنید، باید به خاطر داشته باشید که نه تنها سود، بلکه میزان ضرر هم بطرز چشمگیری افزایش می یابد.
بازار فارکس ورودی های متعددی دارد و توسط عوامل بسیاری هدایت می شود. از جمله تفاوت های ژئوپلیتیکی، عوامل اقتصادی و تفاوت های نرخ بهره. به همین دلیل، پیشبینی نرخ ارز مستلزم کار و تلاش زیادی است و گاهی اوقات میتواند بسیار دشوار باشد.
نوسانات: بازار فارکس میتوانند بهطور فوقالعادهای بیثبات و دارای نوسان باشد و به همین دلیل گاهی سردردهای زیادی را برای یک معاملهگر ایجاد می کند. با این حال، همین نوسانات است که فارکس را بسیار سودآور می کنند. البته به شرطی جهت معامله را درست تشخیص دهید.
خطرات کارگزاری: شما باید یک بروکر معتبر، رگوله و تحت نظارت فارکس را انتخاب کنید. زیرا در گذشته بروکرهایی وجود داشته اند که ورشکسته شده اند. در این شرایط، ممکن است نتوانید پول خود را پس بگیرید.
چگونه در فارکس مدیریت ریسک داشته باشیم؟
اکنون که برخی از ریسکهای اصلی معاملات فارکس را درک کردهاید، زمان آن فرا رسیده است که در مورد چگونگی مدیریت ریسک در معاملات فارکس خود تمرین و صحبت کنید تا بتوانید معامله گری و ترید را به عنوان یک حرفه طولانی و پربار داشته باشید. در اینجا ۵ گام وجود دارد که می توانید انجام دهید که تفاوت قابل توجهی در حساب معاملاتی شما ایجاد می کند:
نسبت ریسک به ریوارد (RR)
نمی توان بیان کرد نسبت ریسک به ریوارد تا چه اندازه در مدیریت ریسک معاملات فارکس اهمیت دارد. اهمیت این مورد به هیچ وجه اغراق نیست. چرا که بعضی از معاملات تان ضررده خواهد بود، پس باید مطمئن شوید که میانگین ضررو زیان شما از میانگین سودتان کوچکتر باشد.
بدین منظور، اکثر معامله گران حداقل به دنبال نسبت RR 1 به ۲ هستند. این یعنی به ازای هر ۱ دلاری که ریسک می کنند، قصد دارند ۲ دلار به دست آورند. سایر معامله گران حتی تا RR 1 تا ۳ یا حتی فراتر نیز می روند.
مزیت استفاده از نسبت ریسک به ریوارد بالا این است که برای کسب سود در بلندمدت مجبور نیستید همه یا حتی بیشتر اوقات صحیح و دقیق عمل کنید. اگر تنها در ۵۰ درصد موارد با استفاده از RR 1 به ۲ درست و صحیح رفتار کنید، به طور خودکار بسیار سودساز خواهید بود.
بسیاری از اینها به روانشناسی برمی گردد. وقتی صحبت از معامله به میان می آید، بایدضرر و زیان را نیز بپذیرید، اما اگر به عنوان مثال هدف تان RR 1 به ۵ باشد، باید با ضررهای زیاد و متوالی مشکلی نداشته باشید.به این دلیل که بازارهای مالی نوسان دارند، و برای به دست آوردن پنج واحد سود به ازای هر یک واحد ریسک، شاهد خواهید بود که معاملات زیادی علیه شما پیش می رود.
بهترین رویکرد این است که حد سود روانشناسی و مدیریت ریسک ثابت نداشته باشید، بلکه باید نظاره گر پیشرفت معاملات تان باشید و سودتان را محقق و ضررها را کمتر کنید.
مثالی از یک معامله فروش با ریسک به ریوارد مناسب
استفاده از Stop Loss و Limit Orders
هنگام ترید الزاما باید از حد ضرر استفاده کنید. اهمیت استفاده از حدضرر زمانی بیشتر به چشم می آید که معامله ای برعکس انتظار و پیش بینی شما تا جایی پیش رود که باید میزان ضرر خود را کاهش دهید. دقت داشته باشید که حد ضررتان منطقی باشد. پس آن را در سطحی قرار دهید که در صورت رسیدن مارکت به آن سطح ثابت شود تحلیل شما برای ورود به معامله نادرست بوده است. همچنین باید این اطمینان را حاصل کنید که حد ضرر شما از لحاظ اندازه هم نسبتا منطقی و معقول باشد.
به یاد داشته باشید که ما در یک بازار ۲۴ ساعته معامله می کنیم و اگر موقعیتی را باز بگذارید، ممکن است اتفاقاتی در طول شب رخ بدهد. این موضوع یکی از دلایل اصلی اهمیت استفاده از حد ضرر است: برای محافظت. معاملهگران کوتاهمدتی نیز باید از حد ضرر استفاده کنند، زیرا یک خبر غیرمنتظره میتواند بازار را خیلی سریع به ضررشان پیش ببرد. هیچ موقعیتی وجود ندارد که استفاده از حد ضرر برایش ایده بدی باشد.
در مورد limit orders می توان گفت که کاملا به سبک معاملاتی شما بستگی دارد. اگر میدانید که میخواهید در کجا سود ببرید، میتوانید یک لیمیت اوردر بکارید. با این حال، معامله گران روندی و معامله گران نوسانی لزوما از لیمت اوردر استفاده نمی کنند، زیرا آنها روزها، هفته ها یا حتی ماه ها در معامله می مانند. استفاده از سفارش محدود لزوما ایده بدی نیست، اما اگر معامله گر طولانی مدتی هستید، ممکن است خیلی به کارتان نیاید و بخواهید از آن صرف نظر روانشناسی و مدیریت ریسک کنید.
درک و کنترل اهرم
درک مفهوم لویج یا اهرم و یادگیری نحوه کنترل آن برای موفقیت شما بسیار حائز اهمیت است. مهمترین نکته ای که باید در نظر داشته باشید این است که حتی اگر احتمالاً اهرمهای هنگفتی از کارگزار خود می توانید دریافت کنید، مجبور نیستید از همه آن استفاده کنید.
باید به این درک برسید که اگر با اهرم ۱۰۰ معامله کنید، حساب شما با یک حرکت قیمتی ۱% در جهت عکس انتظار شما از بین خواهد رفت. چنین تحرکاتی هر روزه در بازار اتفاق می افتد.
با کنترل اهرم خود، می توانید به معامله خود فضای بسیار بیشتری برای حرکت بدهید و شاید حتی بهتر از آن، متحمل ضررهای سنگین نشوید.
از معامله با اندازه مناسب استفاده کنید
درست مانند استفاده از اهرم بیش از حد، مهم است که در هر معامله ریسک خیلی زیادی نکنید. باید بپذیرید که برای اکثر معاملهگران یا حتی استراتژیهای معاملاتی خودکار، احتمال وجود ۲۰ معامله ضررده یا حتی بیشتر هست که طی یک سال یا بیشتر اتفاق بیفتد. اگر به ازای هر معامله ۱۰ درصد از موجودی حساب خود را به خطر می اندازید، پس از پایان چنین دوره ای حساب تان به کجا می رسد؟ همچنین به یاد داشته باشید که وقتی ۲۰درصد افت سرمایه در حساب تان داشته باشید، سود مورد نیاز برای بازگرداندن موجودی اولیه حساب به طور تصاعدی به بیش از ۲۰% افزایش می یابد. اگر ۵۰ درصد از حساب خود را از دست دادید، باید مقدار موجودی باقیمانده تان را دو برابر کنید تا به حالت اول برگردد.
یکی دیگر از کارهایی که می توانید در این مورد انجام دهید این است که اندازه هر معامله را به صورت درصدی از موجودی حساب تان در نظر بگیرید، و نه به شکل یک مبلغ ثابت. به این ترتیب، حداقل در حد تئوری، حساب تان هرگز صفر نمی شود. این ابزار قدرتمندی برای محدود کردن ضررها و افزایش سودتان است. چراکه اندازه معاملات شما در طول دوره ضرردهی کوچک میشود و در طول دوره سوددهی گسترش مییابد.
از یک بروکر قابل اعتماد استفاده کنید
معامله گران آنقدر روی معامله گری متمرکز می شوند که گاهی اوقات فراموش می کنند که یک بروکر متقلب و بی بنیاد می تواند به سادگی با ورشکستگی بدون محافظت یا جداسازی یا با امتناع از ارسال درخواست برای برداشت، حساب حتی بهترین معامله گران را نابود کند. شما می توانید این خطر را با انتخاب یک بروکر معتبر و رگوله با شهرت خوب که در یک حوزه قضایی قوی تنظیم شده است کاهش دهید. حتی اگر بروکر صادق و قانونی باشد، خطر ورشکستگی وجود دارد و ممکن است در بازگرداندن پول خود با تاخیر یا مشکلاتی مواجه شوید. اگر با مبلغ زیادی معامله می کنید، باید سپرده های خود را بین دو یا چند بروکر تقسیم کنید تا این ریسک را کاهش دهید.
سخن پایانی
در کمال تعجب، مدیریت ریسک در فارکس روانشناسی و مدیریت ریسک کاملا تحت کنترل شماست. با برداشتن چند قدم، می توانید نه تنها شانس بقا بلکه سودآوری خود را تا حد زیادی افزایش دهید. توانایی تمرین مدیریت ریسک یکی از معدود مواردی است که می توانید کنترل کنید. به هر حال، هنگامی که یک معامله انجام می دهید، بازار هر کاری که بخواهد انجام می دهد. با این حال، اگر برای محافظت از حساب خود همیشه آمادگی داشته باشید، می توانید در طولانی مدت پیشرفت کنید.
مطمئن شوید که همیشه هدف تان بیشتر از آنچه باشد که ریسک می کنید، مقدار مناسبی از سرمایه تان را به خطر بیندازید، و در کل آگاه باشید که سیستم شما در طولانی مدت کارایی دارد.
با بک تست گیری استراتژی های معاملاتی خود بر روی داده های قیمتی تاریخی بلندمدت، می توانید متوجه شوید که آیا سودآوری دارد یا خیر. توانایی پذیرش این حقیقت که ما احتمالات را معامله می کنیم و نه قطعیت را به این معناست که توجه به این موضوعات بسیار مهم است.
روانشناسی معاملات و ریسک
به عقیده بافت، حفظ خونسردی و نداشتن هیجانات در معاملهگری بسیار اهمیت دارد. به راستی این آرامش از کجا نشات می گیرد؟ بیشترین بخش آن، به کسب تجربه و مسلط شدن بر احساسات برمی گردد؛ اما نمـیتـوان ایـن نکته را نادیده گرفت که باید یک حاشیه اطمینان نیز داشت تا در بروز اتفاقات غیرمترقبه بتوان به معامله ادامه داد و اینگونه از ترس خود کم کـرد کـه ایـن مهـم نـیـز بـه کمـک مدیریت سرمایه برطرف میشود؛ زیرا می دانید که در صورت بروز مشکل، چـه از سوی شما و چه با یک معامله زیانده، سرمایه تـان بـه مقـدار مشخص و نه به اندازه ای خطرناک افت می کند. همچنین، در صورت بروز ضررهای متوالی نیز به دلیل ریسک مشخص نسبت به سیستم معاملاتی تان تـرس کمتری در ذهنتان شکل می گیرد و ادامه معاملات به صورت صحیح سادهتر می شود.
از سوی دیگر، کاهش بیش از حـد ریسک هم به پایین آمدن بیشتر بازده می انجامد که این نیز به نوبه خود باعـث ایجاد دلسردی در معاملات، بـه دلیـل بـازدهی ناکافی می شود. پس نتیجه می گیریم که تعیین ریسک مناسـب بـه چـه انـدازه در روانشناسی معاملات و روحیه معاملهگر و سرمایهگذار تاثیر می گذارد.
چرا معامله با حجم ثابت در بلندمدت کارایی ندارد ؟
ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که حد زیان از نظر تکنیکالی و نمـوداری چه مکانی است؟ حد زیان قیمتی است که اگر بازار به آن برسد، اشتباه بودن تحلیل و پیش بینی شما ثابت می شـود و دیگر در آن معاملـه مانـدن منطقی و حرفهای نیست؛ به طور مثال، در یک روند صعودی قیمت نباید از کـف هـای قبلی خـود پایین تر بیاید و اگر چنین شود، یا روند صعودی تمام شده یا ادامه نخواهد یافت؛
در مورد تشخیص روند و انواع آن میتوایند مقاله " روندها " را مطالعه نمایید.
پس، اگر با فرض صعودی بودن وارد معامله شویم، حد زیان خود را بر ایـن کـف ها قرار می دهیم و تا زمانی هم که قیمت به آنها نرسیده باشد، همچنان می توانیم به فرض صعودی بودن پایداری ورزیم. طبیعی است که حد زیان مقدار قیمتی شان (پیپ، دلار یا ریال) با توجه به تایم معاملاتی و تایم فـریـم نمـودار متفاوت است؛ به طورمثال، در بازار فارکس یک حد زیان در نمودار یک دقیقهای می تواند دو پیپ باشد، در صورتی که اگر بخواهیم با همـان سیستم در تایم فریم روزانـه معاملـه کنـیم، ایـن حد زیان می تواند به صد پیپ افـزایش یابد. از طـرف دیگر، ایـن دو معامله برای تحلیلگر از نظر احتمال سودآوری بیشتر، هیچ تفاوتی ندارند و همـه آنهـا بایـد یکسان در نظر گرفته شوند، همانند سربازان در جنگ که در مقاله "چرا به مدیریت سرمایه نیاز داریم" گفتـه شـد.
بدیهی است که اگر بخواهیم با حجم ثابت معامله کنیم، با مشکل مواجـه مـی شویم؛ اما بسیاری از افراد آماتور کـه تـازه معاملـهگـری را شروع کـرده انـد، با حجم های ثابت و بر اساس میزان سرمایه خود معامله می کنند و پس از رسیدن به میزان مشخصی زیان، از معامله خارج میشوند که ایـن نیـز با تعریف حد زیان تناقض دارد؛ زیرا چیزی که در خارج شدن از معامله برایمـان مـهـم اسـت، میـزان زیانمان نیست؛ بلکه نقطهای است که تحلیلمان در آن دیگر سـندیت ندارد. با این تفاسیر، باید حجم معاملات متفاوت و بر اساس روانشناسی و مدیریت ریسک مقـدار حد زیان باشـد.
در فرهنگ عامه کلمه ریسک به طور تقریبی مترادف با خطر کردن است؛ اما اقتصاددانها طور دیگری می اندیشند. در اقتصاد، هر شخص و سازمانی همـواره در حال ریسک کردن است، حتی کارمند سازمانی که حقوق ثابت دارد نیز ریسک می کند، زیرا امکان دارد توانایی فیزیکیاش را از دست بدهـد یـا بـه هـر دلیـل دیگری، نتواند مانند قبل وظایفش را انجام دهد و به این ترتیب، شغل خـود را از دست بدهد. در علم مدیریت مالی و آمار، ریسک به معنای احتمال وقوع پیشامد ناخوشایندی مانند زیان است که در هر حال و موقعیتی وجود دارد. پس، صـحیح نیست که در بین افراد غیرمتخصص، بازارهای مالی کاری پرریسک جلـوه داده شود؛ زیرا می توان با مدیریت سرمایه و معاملات صحیح، ریسک ایـن شـغل را نیز کنترل کرد تا از حد مطلوب خود نگذرد. اینکه معاملات پر ریسک باشـند یا خیر، مانند هر شغل دیگری وابسته به کسی است که مسئولیت انجام آن شغل را بر عهده دارد و فقط به بازارهای مالی اختصاص ندارد .
آموزش مدیریت ریسک و سرمایه روانشناسی و مدیریت ریسک – قسمت دوازدهم
وابستگی معاملات به شرایطی گفته می شود که شرایط یک معامله به شرایط معامله یا معاملات قبل از خود وابسته است.
نمونه بارز این مورد را در قمار بازانی می بینیم که با استناد به اینکه بر فرض 9 بار پشت سر هم در پرتاب یک سکه که احتمال شیر یا خط برای آن یکسان بوده شیر آمده است در نتیجه عده ای اینگونه استنباط می کنند چون شرایط آمدن شیر باز هم وجود دارد و تجربه 9 بار قبل این را ثابت کرده باید در جهت انتظار برای جهت شیر وارد شد و در مقابل عده ای دیگر هستند که با این استدلال که پس از 9 بار شیر آمدن دیگر نوبت آمدن سمت خط در سکه است در جهت معکوس وارد می شوند.
اما آنچه که هر دو گروه به آن دقت نمی کنند این است که بدون توجه به این موضوع که در گذشته کدام روی سکه آمده است احتمال شیر یا خط آمدن در پرتاب دهم دقیقا برابر یک دوم برای هر یک از طرفین سکه است. این استدلال در فازهای مختلف بازارهای مالی می تواند مورد استفاده قرار بگیرد اما نمی توان از این استدلال به عنوان یک مرجع برای گرفتن معامله استفاده کرد.
فرمول وابستگی معاملات به روش زیر محاسبه می شود:
Z = [ N * (R-0.5) – P ] / Sqrt( [ P * (P-N) / (N-1) ] )
در این فرمول W تعداد سودها، L تعداد زیان ها، N تعداد معاملات، R تعداد ردیف ها از سودها و ضررها است.
در صورتی که نتایج بصورت مثبت برای Z ایجاد شود وابستگی منفی را نشان می دهد و در صورتی که نتایج بصورت منفی برای Z بدست بیاید وابستگی مثبت را نشان می دهد.
وابستگی مثبت بیان می کند که احتمال بوجود آمدن یک پیشامد که در گذشته تکرار شده است دوباره محتمل است و وابستگی منفی بیان می کند که احتمال معکوس شدن یک پیشامد که در گذشته تکرار شده است محتمل است.
هرچه عدد Z بدون توجه به شرایط مثبت و منفی آن بزرگتر باشد شرایط بوجود آمدن وابستگی مثبت و منفی برای نتیجه معامله جدید محتمل تر است. در صورتی که نتیجه بزرگتر از 0 باشد می توان نتیجه گیری کرد که شرایط پیش بینی وابستگی مثبت و منفی به واقعیت نزدیکتر است.
کسانی که از این روش استفاده می کنند بر اساس این استنباط در دوره هایی که سیکل سود شکل گرفته است به حجم معاملات سود آور اضافه کرده و در دوره هایی که سیکل وابستگی منفی ادامه دار است از حجم معاملات کم می کنند.
معکوس همین روش را می توان برای وابستگی منفی نیز به کار برد تا به بهترین حجم معاملاتی رسید.
فراموش نشود برای اینکه داده های وابستگی مثبت و منفی قابلیت تفسیر و بکارگیری داشته باشد باید:
– از روش ثابت و استراتژی یکسان استفاده کرد
– در کنار این موضوع مقدار داده هایی که بررسی وابستگی بر روی آنها انجام شده تعداد قابل قبولی برای تفسیر باشد.
نکته کلیدی: در صورتی که حداقل 30 معامله انجام شده است وابستگی مثبت و منفی مورد بررسی قرار بگیرد. هرچه تعداد داده های معاملاتی سود و زیان برای بررسی وابستگی بیشتر باشد شرایط استفاده از این روش مطلوب تر است.
نکته کلیدی: بهترین حالت برای مدیریت سرمایه پیدا کردن یک سیستم با امید ریاضی مثبت و دارای معاملات مستقل است.
با تشکر – خلیل رحمانی
پینوشت : به صورت روزانه در ساعات بازگشایی بازارهای مالی آمریکا ، مطالب آموزشی آپدیت خواهد شد.
روانشناسی و مدیریت ریسک
شناخت و کاربرد ریسک، برآورد ریسک و اندازهگیری ریسک همه این موارد از جنبههای حیاتی در تصمیمات مالی هستند؛ زیرا افراد به ارزیابی این موضوع میپردازند که آیا در قبال ریسکی که متحمل شدهاند، به بازده کافی دست یافتهاند یا خیر.
بررسي تعاريف ارائه شده از ريسك
ریسک، اصطلاحی مشترک و متداول به کار برده شده در جهان امروزی است که دربرگیرنده مسائل شخصی (تامین مالی شخصی)، کسبوکار (روانشناسی و مدیریت ریسک حاکمیت شرکتی)، دولتی (مقررات حسابداری) و اجتماعی (مسائل اقتصادی) میباشد. همانطور که ریچارد1 بیان میکند اگرچه این موضوع حائز اهمیت است؛ اما تاکنون هیچ موافقت عمومی درباره معنای ریسک وجود ندارد.
ادبیات سنتی حاکی از آن است که محققان در رشتههای گوناگون دیدگاههای متعددی از نحوه توصیف، بیان، محاسبه و تجزیه و تحلیل واژه ریسک دارند. تجزیه وتحلیل ریسک شامل مجموعه علمی از حق انتخابها و نتایج آماری است که از زیانها (ریسک نامطلوب2 ) و سودها (ریسک بالقوه3) تشکیل شده است. چارت4 بیان میکند «ریسک یک فرد اغلب فرصتی برای فردی دیگر است و تعیین اینکه کدام دیدگاه مبنای مناسبتری برای تجزیه و تحلیل قرار گیرد، امری دشوار است».
ریسک معمولا به عنوان احتمال پیامد یک رویداد نامطلوب (کاهش در ارزش بازار سهام) و میزان پیامد آن رویداد توصیف میشود. در بسیاری زمینهها، ریسک یک مشخصه از آیندهای مبهم است و نه یک جزء از گذشته یا حال. براساس نظر ریچارد (۱۹۹۷) «دیدگاه سنتی، ریسک را به عنوان موقعیتی توصیف میکند که پیامدی در معرض رویداد تصادفی غیرقابل کنترل ناشی از توزیع احتمال قرار میگیرد.»
با وجود این، بسیاری قضاوتها تنها دربرگیرنده بخشی از ریسک هستند که شامل پیامدی ناشناخته و غیرقابل پیشبینی یا نتیجهای نهایی است که نه در نظر گرفته شده و نه انتظار میرود؛ زیرا ریسک همواره توام با ابهام (عدم اطمینان) است.
در یکی از ابعاد مدیریت ریسک، ریسک میتواند در اصطلاح عدم اطمینان ترجمه شود. برای مثال، ریسک محض۶، رویدادی از شرایط عدم اطمینان یا یک اتفاق فجیع است که میتواند تنها منجر به زیانی مانند وقوع زلزله یا حمله تروریستی شود. به عبارت دیگر، ریسک سفته بازی۷، بالقوه همراه با سود (ریسک بالقوه) یا زیان (ریسک نامطلوب) است. هنگام به کار بردن اصول مدیریت ریسک، یک فرد تنها بر کمینه کردن ریسک زیانهای فجیع(مانند ریسک نامطلوب) تمرکز میکند.
مطابق دیکشنری آنلاین وبستر۸، ریسک را میتوان به عنوان (۱) احتمال زیان یا خسارت؛ (۲) کسی یا چیزی که مخاطرهای را ایجاد میکند و(۳) شانسی که یک سرمایهگذاری ارزش خود را از دست خواهد داد، تعریف کرد.
در محدوده قضاوت و تصمیمگیری، بین ریسک و عدماطمینان تفاوت وجود دارد. ریسک میتواند روانشناسی و مدیریت ریسک محاسبه یا دست کم بر اساس قاعدههای آمار و احتمالات پیشبینی شود؛ در حالی که عدم اطمینان جزءکیفی است که فراتر از اندازهگیری دقیق میباشد. تفاوت اصلی بین ریسک و عدم اطمینان این است که تحت شرایط ریسکی، فردی میتواند احتمالات آماری را که فرد دیگری میتواند آن را به طور عینی ارزیابی کند، به کار برد.
این در حالی است که تحت شرایط عدم اطمینان، برآورد نتایج بالقوه نمیتواند از طریق احتمالات عددی مشخص شود. در عوض، یک فرد میتواند نتایج بالقوه را به طور ذهنی و با درجه بالایی از عدم قابلیت پیشبینی برای آینده برآورد کند.
رویکرد مالی استاندارد (سنتی9) به ریسک
در ادبیات مالی، دو مکتب فکری اصلی که موضوع ریسک را بیان کردهاند، مالی استاندارد (سنتی) و مالی رفتاری هستند. دیدگاه مالی استاندارد، اندازهگیری کمی ریسک را به همراه دارد و مبنای این رویکرد برآورد ریسک در سطح کلان، شامل همه سرمایهگذاران در بازار است.
شناخت و کاربرد ریسک، برآورد ریسک و اندازهگیری ریسک همه این موارد از جنبههای حیاتی در تصمیمات مالی هستند؛ زیرا افراد به ارزیابی این موضوع میپردازند که آیا در قبال ریسکی که متحمل شدهاند، به بازده کافی دست یافتهاند یا خیر.
مطابق مالی استاندارد، ریسک همراه با یک سرمایهگذاری بر اساس عدم اطمینان از بازدههای آتی است. نگرش مالی استاندارد از ریسک بر اساس تصمیمگیری کلاسیک (مدل تصمیم دستوری10)و مفروضات عقلایی (انتخاب گزینه بهینه) است که در آن افراد به دنبال بهینه کردن مطلوبیت خود هستند.
یک جنبه مهم از مدل دستوری و تصور از تصمیمگیری عقلایی تحت عدم اطمینان، رویکرد بهینه مورد انتظار است که افراد ریسکگریز 11 هستند و فرض بر آن است که هر سرمایهگذار مطلوبیت مورد انتظار خود را بهینه خواهد کرد.
یکی از نتایج اصلی توازن12 سرمایهگذاری بین ریسک و بازده (یک رابطه مثبت بین این دو متغیر) آن است که بیشتر سرمایهگذاران ریسکگریز هستند، در نتیجه آنها انتظار یک بازده اضافی را در قبال پذیرش ریسک مازاد دارند.یک سرمایهگذار ریسکگریز زمانی که با دو گزینه با نرخ بازده مورد انتظار مشابه مواجه است، گزینه با ریسک کمتر را انتخاب خواهد کرد. در بازارهای مالی که افراد ریسکگریز بر آن حاکمیت دارند، محصولات مالی با ریسک بالاتر باید بازده مورد انتظار بالاتری نسبت به محصولات مالی با ریسک پایینتر فراهم کنند.
ریچارد13 مشاهده کرد اصول اصلی مطرح در مکتب مالی استاندارد از ریسک، تئوری مدرن پرتفولیو14 و مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای15 هستند.
گسترش تئوری مدرن پرتفوليو ناشی از تلاشهای مارکوییتز (1952،1959) است. این کوشش اصلی به دلیل جمعآوری و کاربرد تکنیکهای علمی و آماری برای تحقیق مالی روی داد. رویکرد اصلی کار مارکوییتز تاثیر متنوعسازی پرتفوی به همراه تعدادی از اوراق بهادار (مانند سهام) در پرتفوی و کوواریانس دارایی بود.
هدف تئوری مدرن پرتفوی، گسترش پرتفوی متنوع شده مناسب به جای ایجاد یک مجموعه از تک تک اوراق بهادار با همبستگی بالا است.
در سال 1960، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای به عنوان ابزار بنیادی سرمایهگذاری از تئوری مدرن پرتفوليو در نمونه کارهای شارپ16 و لینتنر17 و موسین18 ظاهر شد. مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای یک مدل ریاضی است که به توصیف این موضوع میپردازد که چگونه اوراق بهادار باید بر اساس ریسک مرتبط با آن ورقه قرضه به علاوه بازده داراییهای بدون ریسک، قیمتگذاری شوند. مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، بازده مورد انتظار یک دارایی را به عنوان مجموع بازده دارایی بدون ریسک و بازده مناسب با ریسک بازار آن دارایی اندازهگیری میکند.
مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای ارتباط بین تغییرات خاص سهام و ناپایداری کل بازار سهام را برآورد میکند. عقیده در مورد بتا به عنوان معیار ریسک (در ناپایداری بازار سهام) و مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای در معرض انتقادات قابل توجهی بودند. با این حال هر دو به عنوان ابزارهای مهم سرمایهگذاری پرتفوی مدرن و تئوری سرمایهگذاری هستند.19 در آغاز دهه 1970، اهمیت بتا به عنوان متغیر شاخص برای ارزیابی ریسک یک پرتفوی، به سرعت از طریق مجامع سرمایهگذاری گسترش یافت.
رویکرد مالی رفتاری به ریسک
مونتیر۲۰ (۲۰۰۷)، محقق حوزه مالی رفتاری، معتقد است ریسک را به جرات میتوان به عنوان ناشناختهترین و درک نشدهترین مفهوم مالی عنوان کرد. هنگام ارزیابی موفقیت یک سرمایهگذاری، غالب افراد تمایل دارند صرفا بر بازده و لحاظ کردن اینکه چگونه ریسک کلیت هدف مالی آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد، تمرکز کنند.
در ادبیات سنتی، معنی معمول ریسک، امکان اثری منفی یا نتیجهای زیانبار بر دارایی مالی یا سرمایهگذاری است که ممکن است در دوره زمانی حاضر یا موقعیتی در آینده روی دهد. رویکرد سنتی به ریسک، شامل جنبههای عینی (کمی) است؛ این در حالی است که در رویکرد مالی رفتاری علاوه بر عواملی که در رویکرد سنتی مدنظر قرار داده میشود، شاخصهای ذهنی (کیفی) را نیز در برمیگیرد. به علاوه یکی از عناوین مورد علاقه محققان این حوزه که آیندهای روشن را در پیش روی خود دارد، بررسی و ارزیابی رابطه منفی (معکوس) میان ریسک مشاهده شده و بازده مورد انتظار است.در اصل این موضوع بر خلاف طرفداران دیدگاه سنتی است که معتقدند رابطهای مثبت (مستقیم) میان ریسک و بازده وجود دارد.
آدامز و فین۲۱ (۲۰۰۶)نشان دادند دیدگاه مالی استاندارد نسبت به ریسک بر مبنای دیدگاه مطلوبیت مورد انتظار۲۲ قرار دارد که خود شامل تناقضهایی است و قادر به تبیین کامل اینکه افراد چگونه اقدام به اتخاذ ریسک میکنند، نیست.
محققان دیگری اقدام به جمع آوری مشاهداتی نامطلوب در خصوص استفاده از ریسک در رویکرد مالی استاندارد کردهاند. به عنوان مثال، السن۲۳ منتقد ماهیت عینی۲۴ ریسک، معتقد است بیثباتی بازده، ناشی از مفروضات روانشناختی و فیزیولوژیکی افراد در خصوص نحوه درک و احساس آنها از عدم اطمینان است.
مکتب مالی رفتاری تجزیه و تحلیل گستردهای به کار میبرد که ریسک براساس مجموعهای از عوامل عینی و ذهنی است. به عبارت دیگر، نتایج کمی و کیفی بر چگونگی تصمیمگیری تک تک افراد، در مورد اینکه چه خدمات مالی یا محصولات سرمایهگذاری را بخرند یا بفروشند، نگه دارند یا رد کنند، تاثیر میگذارد. از لحاظ جنبههای ذهنی ریسک، ریچارد۲۵ از ادبیات سنتی فهم ریسک، بیش از ۱۵۰ شاخص حسابداری و مالی را به عنوان معیارهای بالقوه ریسک در مقررات مالی رفتاری، اقتصاد و حسابداری مستند کرد.
همچنین دیدگاه مالی رفتاری همراه با اجزای عینی از ریسک (عوامل شناختی و نتایج احساسی) و رفتار تک تک افراد، مشخصه اصلی توصیف، برآورد و شناخت از ریسک است.
طی دهه ۱۹۷۰، اسلاویک (۲۰۰۰)۲۶ به بررسی فعالیتهای ریسکی و خطرات بالقوه از قبیل مخاطرات محیطی، مسائل مربوط به سلامتی و ظهور تکنولوژیها پرداخت. این قبیل تحقیقات در حوزه علوم اجتماعی که توسط اسلاویک و سایرین انجام شده است، حاکی از آن است که در قضاوتهای غیرمالی، مسائل شناختی و احساسی زیادی بر درک افراد از شناخت ریسک اثر میگذارد. (شکل زیر خلاصهای از ویژگیهای رفتاری ریسک و یافتههای مربوط به تحقیقات انجام شده در حوزه علوم اجتماعی را نشان میدهد.)
پیشینههای مربوط به درک و شناخت از ریسک در حوزه علوم اجتماعی، بهویژه روانشناسی، شامل پایههای قوی علمی و تئوریکی جهت توسعه تحقیقات جدید برای محققان حوزه مالی است. ابرلچنر (۲۰۰۴)۲۷ بیان میکند، تعداد قابل توجهی از پاسخهای مربوط به سوالهای پیرامون ریسک کردن در بازارهای مالی، توسط روانشناسی فراهم شده است.
موضوع مربوط به درک وشناخت ریسک در مالی رفتاری، موضوعی بااهمیت است؛ زیرا فرآیند قضاوت در مورد آنکه افراد چگونه اطلاعات جمعآوری میکنند، شامل ارزیابی نتایج (پیامدها) است و این امر خود بر تصمیمات سرمایهگذاری نهایی اثر میگذارد. بهعلاوه درک این حقیقت که تجزیه و تحلیل و اندازهگیری ریسک، خود شامل جنبه ذهنی (کیفی) است، نیز حایز اهمیت است. به عنوان مثال، ریسکی که یک سرمایهگذار برای یک تصمیم مالی قایل است، ممکن است دارای رابطه قوی با آنچه در واقعیت وجود دارد، نداشته باشد. سطحی از ریسک سرمایهگذاری که توسط یک فرد درک می شود، بستگی به دو عامل دارد: (۱) میزان نارضایتی از پیامد منفی و (۲) میزان احتمالی که پیامد منفی رخ دهد.
رویکرد مالی رفتاری در مورد برآورد ریسک، یک فرآیند تصمیمگیری چند عاملی در مورد طبقههای سرمایهگذاری و تولیدات مالی است. یافتههای مربوط به مطالعات تجربی و تئوری در مالی رفتاری حاکی از آن است که معمولا افراد به شیوه منطقی رفتار نمیکنند. از این رو در روانشناسی از رویکرد توصیفی۲۸ برای بررسی اینکه چگونه افراد در واقعیت اقدام به قضاوتها و تصمیمات ریسکدار میکنند، استفاده شده است(ریچاردی، ۲۰۰۸ ب). این رویکرد توصیفی شناسایی کرده است که افراد تحت تاثیر تجارب شخصی، ارزشهای فردی، مسائل شناختی، عوامل احساسی، ارائه اطلاعات و صحت اطلاعات در حوزههای مختلف قرار میگیرند(کاهنمن، اسلاویک و توریسکی، ۱۹۸۲؛ اسلاویک، ۲۰۰۰)۲۹.
بر اساس رویکرد توصیفی، علت رفتار افراد به این شیوه بر مبنای اصل محدودیت عقلایی۳۰، تنفر از ریسک۳۱ و تئوری انتظار۳۲ قرار دارد. در اصل محدودیت عقلایی فرض میشود فرد اقدام به کاهش تعداد گزینشهای پیش روی خود میکند تا به مجموعهای از مراحل خلاصه شده و کوتاه دست یابد، حتی اگر این امر منجر به سادگی بیش از اندازه تصمیم گردد.
بهعلاوه اصل محدودیت عقلایی پیشنهاد میکند خصیصههای فردی و عکسالعملهای ذاتی، مهارتها و جریانات عادی بر فرآیند تصمیمگیری تاثیر میگذارند. با توجه به این شرایط، بر اساس تئوری تصمیمگیری مالی، فرد اقدام به انتخاب گزینه مشاهده شده و درک شده رضایتبخش میکند؛ هر چند ممکن است آن گزینه برای انتخاب بهینه نباشد.
در واقع، بر اساس اصل محدودیت عقلایی، افراد در طی فرآیند قضاوت و تصمیمگیری از خود «رفتار عادی»۳۳ نشان میدهند. همانطور که بیکر، لاگ و رادار (۲۰۰۵)۳۴ اشاره میکنند «رفتار عادی» آن چیزی است که مردم در واقعیت انجام میدهند؛ نه آن چیزی که باید بر مبنای اصل رفتار عقلایی که در اقتصاد تعریف شده است، رفتار کنند.
اصل بیزاری و ریسکگریزی بر مبنای این فرض قرار دارد که مردم در مقایسه با سود وزن بیشتری را برای زیان اختصاص میدهند. بر اساس تئوری احتمال، فرد در قالب ریال و با توجه به رفتار انزجار از زیان به ارزیابی بدیلهای سود و زیان میپردازد.
باسو، راج و چالیان (۲۰۰۸)۳۵ تئوری احتمال را به این صورت تعریف کردند: «سرمایهگذاران در واقع چگونه رفتار میکنند.» این تعریف بر خلاف تئوری دستوری۳۶ است که بیان میکند چگونه افراد باید رفتار کنند.
ادبیات مالی رفتاری به افشای متعددی از شاخصهای احساسی و شناختی (ذهنی) ریسک پرداخته است؛ به طوری که میتوان از آنها در جهت درک این موضوع که چگونه افراد در مورد خدمات مالی و ابزارهای سرمایهگذاری به درک از ریسک نایل میشوند، استفاده کرد. آنچه در واقع شاهد آنیم، آن است که سرمایهگذاران بر مبنای عقاید خود، تجربیات گذشته و اطلاعات دردسترس، به ارزیابی فرصتهای بالقوه میپردازند سپس از قضاوت ذهنی جهت تعیین گزینه نهایی استفاده میکنند.
در پایان، ریسک را میتوان به عنوان فرآیندی وابسته به شرایط و چند بعدی و بسته به ویژگیهای خدمات سرمایهگذاری و محصولات مالی دانست.
چگونه یک سیستم معاملاتی طراحی کنیم؟
طراحی سیستم های معاملاتی برای پیداکردن فرصت های معاملاتی جدید بازار
گواهیـنامه پایان دوره
دارد
نحـوه برگـزاری
آنلاین
مـدت دوره
۹ساعت (۳ جلسه ۳ساعته)
مهارتهایی که در دوره «چگونه یک سیستم معاملاتی طراحی کنیم؟» کسب میکنید:
هدف اصلی این دوره تبدیل تحلیلگر به یک معامله گر است. در این دوره قصد داریم در مورد مهمترین سلاح یک معامله گر یعنی طراحی استراتژی معاملاتی صحبت کنیم. برای این منظور ابتدا به مبحث دوره روانشناسی بازار بورس میپردازیم و سپس با استفاده از پارامترهای مدیریریت ریسک و سرمایه به طراحی سیستم معاملاتی خواهیم پرداخت.
طراحی یک سیستم معاملاتی به فعالان بازار سرمایه کمک میکند تمام فاکتورهای مورد نیاز برای انجام معاملات در این بازار را مورد توجه قرار دهند و با در نظر گرفتن هر آنچه برای انجام یک معامله موفق در بورس نیاز است، به خرید و فروش سهام در این بازار بپردازند.
موارد زیر بخشی از مهمترین مهارتهایی هستند که در دوره «چگونه یک سیستم معاملاتی طراحی کنیم؟» کسب میکنید:
– تشخیص فرصتهای معاملاتی با بیشترین احتمال موفقیت
– در نظر گرفتن همه فاکتورهای معاملاتی اعم از نقاط ورود و خروج و پلن مدیریت ریسک برای خرید و فروش سهام در بورس
– بررسی خطاهای ذهنی و ارائه راهکارهای درست
– سودآوری مستمر و انجام راحتتر و به دور از شک و تردید معاملات در بورس
درباره «طراحی و ساخت یک سیستم معاملاتی» بیشتر بدانیم:
جذابیت بازارهای مالی سبب شده که بسیاری از افراد جذب این بازارها شوند. اما در عمل تفاوت بسیار زیادی بین یک تحلیل گر و یک معامله گر وجود دارد. یک معامله گر می بایست مسلط به ابزارهایی باشد که توسط آنها سودآوری مستمر داشته باشد و به دور از شک و تردید و براحتی به انجام معامله بپردازد. هدف اصلی یک معامله گر تشخیص موقعیت ها با بیشترین احتمال موفقیت است. معامله گر برای تشخیص این موقعیت ها نیاز به یک سیستم معاملاتی قوی دارد که از پیش تدوین شده باشد. در این صورت تمامی فاکتورهای معاملاتی اعم از نقاط ورود و خروج و پلن مدیریت ریسک مهیا بوده و سردرگمی در معاملات وجود نخواهد داشت.
منظور از سیستم معاملاتی چیست؟
سیستم معاملاتی یا استراتژی معاملاتی، مجموعهای از قوانین و باید و نبایدها را برای انجام معاملات توسط معاملهگر مشخص میکند و عواملی چون مدیریت ریسک در معامله، خطاهای ذهنی و … را نیز در معاملات مورد توجه قرار میدهد. روانشناسی بازار سرمایه نیز در تدوین سیستم معاملاتی فاکتور مهمی محسوب میشود.
هر فردی در بازار سرمایه با توجه به روحیات، میزان ریسکپذیری و اهداف خود از سرمایهگذاری در بورس، میتواند سیستم معاملاتی خاص خود را تعریف کند. داشتن استراتژی معاملاتی به انجام معاملات در بورس نظم میبخشد و آن را هدفمند میکند و سردرگمی در انجام معاملات را از بین خواهد برد.
مدیریت ریسک چیست؟
مدیریت ریسک فرآیندی است که با هدف کاهش زیان و ریسک بازار سرمایه انجام میشود. برای مدیریت ریسک در این بازار معاملهگران باید موقعیتهای پرریسک در بورس را شناسایی و برای کنترل آنها برنامهریزی کنند. ابزارهای مختلفی برای مدیریت ریسک در بازار سرمایه و تحلیل بنیادی آن وجود دارد.
در طراحی سیستم معاملاتی، به مدیریت ریسک و تعریف پارامترهایی برای آن، توجه زیادی میشود و از جمله مباحثی است که در دوره «چگونه یک سیستم معاملاتی طراحی کنیم؟» آگاه نیز در سرفصلهای آموزشی تعریف و مورد توجه قرار گرفته است.