سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟

بک تست، آزمایش استراتژیهای سودآور در ترید
بک تستینگ یا آزمایش مجدد ابزاری است که در مواجهه با یک بازار جدید و یا بررسی یک استراتژی جدید مورد استفاده قرار میگیرد. در واقع با بک تستینگ، ایده یا استراتژی جدید فرد، پیش از اینکه وارد بخش واقعی و عملی شود؛ مورد آزمایش قرارگرفته از نتایج و میزان موفقیت آن اطمینان حاصل میشود.
نرمافزارهای بک تستینگ با شبیهسازی محیط واقعی یک بازار و با اختیار قرار دادن دارایی غیرواقعی، این امکان را برای شما مهیا میکنند که بدون دغدغه از دست دادن دارایی، به آزمونوخطای محیط و استراتژی منحصربهفرد خود بپردازید.
سرفصلهای این آموزش
بک تستینگ یا آزمایش مجدد چیست؟
بهطورکلی در امور مالی، بک تستینگ با کمک دادههای تاریخی صورت میگیرد و میزان موفقیت استراتژی معاملاتی شما بر اساس این دادهها سنجیده میشود. بهعبارتدیگر استراتژی روی دادههای قیمتی گذشته مورد آزمایش قرار میگیرد. اگر نتایج خوبی به دست بیاید، معاملهگر میتواند با اطمینان بیشتری نسبت به استراتژی خود آن را در یک محیط زنده و واقعی نیز مورد استفاده قرار دهد.
اما نتایج خوب در این زمینه به چه معناست؟ هدف اصلی ابزار بک تستینگ برآورد ریسک و سودآوری بالقوه یک استراتژی منحصربهفرد است؛ بنابراین بهینهسازی استراتژی سرمایهگذاری به کمک بازخوردهای آماری فراهم میشود.
نتیجهاین بهسازیها، به حداکثر رساندن سود بالقوه استراتژی است. همچنین اگر بک تستینگ به درستی انجام شود؛ میتواند حداقل این اطمینان را به معاملهگر بدهد که استراتژی او در یک بستر معاملاتی واقعی قابلاجراست.
علاوه بر اینکه ابزار بک تستینگ برای یافتن استراتژی سود ده و عملی مناسب است، این ابزار میتواند به شناسایی یک استراتژی غیرقابل اجرا یا بسیار پر ریسک نیز کمک کند. اگر نتایج آزمایش غیر بهینه باشد، عاقلانه است که ایده کنار گذاشته شود یا حداقل اصلاح شود. البته شرایط بازار نیز در زمان اجرای آزمایش مهم است و باید در نظر گرفته شود. به همین خاطر است که از یک بک تستینگ ثابت، در شرایط مختلف بازار، نتایج متفاوتی به دست میآید.
در سطوح حرفهایتر، بک تستینگ استراتژیهای معاملاتی یک اصل جداییناپذیر است، مخصوصاً اگر در مورد استراتژیهای معاملات الگوریتمی یا الگو تریدینگ (معاملات خودکار) صحبت کنیم.
نحوه عملکرد بک تستینگ چگونه است؟
اساس بک تستینگ بر این است که آنچه در گذشته کار کرده است ممکن است برای آینده نیز کار کند. البته تعیین این مسئله با قطعیت کامل امری مشکل است. چیزی که در شرایطی خاص از بازار سودآور است ممکن است در شرایطی دیگر با ضرر بسیار همراه باشد.
بک تستینگ با دادههای گمراهکننده و خطا میتواند منجر به نتایج کم اعتبار شود؛ بنابراین یافتن یک نمونه خوب برای دوره بک تستینگ که مشابه شرایط فعلی بازار است نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. یافتن چنین نمونهای میتواند چالشبرانگیز باشد چرا که بازار همواره در حال تغییر است.
پیش از آزمایش یک استراتژی بهتر است مشخص شود که اساساً این استراتژی قرار است به چه نتیجهای ختم شود؟ چه چیزی این استراتژی را موفق میکند؟ همینطور در جبهه مخالف، چه چیزی فرضیات شما را نقض میکند؟ اگر از قبل بر تمامی این موارد آگاهی داشته باشید؛ با دید بازتری شروع به معامله خواهید کرد.
در بک تستینگ باید هزینههای معاملات و کارمزدهای برداشت و پرداخت و یا هر هزینه اضافی برای استراتژی را مدنظر قرار بدهید. فراموش نکنید که نرمافراز بک تستینگ میتواند بسیار گرانقیمت باشد، همانطور که دسترسی به دادههای باکیفیت بازار نیز گرانبها است.
نمونهای از بک تستینگ
به خاطر داشته باشید که بک تستینگ، فقط آزمایش است. درست مثل تحلیل تکنیکال و نمودارها، هیچ تضمینی برای کارکرد و درستی آن وجود ندارد، حتی اگر بر اساس دادههای تاریخی، نتایج عالی به دست بیاید.
نمونه آزمایش مجدد
برای این نمونه از یک استراتژی بسیار ساده بلندمدت برای بیت کوین استفاده میکنیم.
استراتژی ما بهاینترتیب است:
بیت کوین را در اولین کندل پایانی هفتگی میخریم؛ بالاتر از میانگین متحرک ۲۰ هفتهای!
بیت کوین را در اولین کندل پایانی هفتگی میفروشیم؛ پایینتر از میانگین متحرک ۲۰ هفتهای!
این استراتژی تنها چند سیگنال در سال تولید میکند. بیاید نگاهی به چارت هفتگی بیت کوین از سال ۲۰۱۹ بیندازیم.
چارت هفتگی بیت کوین از سال ۲۰۱۹
این استراتژی پنج سیگنال در بازه زمانی محاسبهشده تولید کرده است:
خرید در ۴،۰۰۰ دلار
فروش در ۸۰۰۰ دلار
خرید در ۸،۵۰۰ دلار
فروش در ۸۰۰۰ دلار
خرید در ۹،۰۰۰ دلار
نتایج بک تستینگ حاکی از آن است که این استراتژی سودآور بوده است؛ اما آیا این مسئله به معنای تضمین این رویه است؟ البته که نه!
با توجه به این دادهها تنها میتوان نتیجه گرفت که با مجموعه دادهای خاص، این استراتژی سودآوری خواهد بود و این نتیجه به سختی میتواند یک معیار برای درست بودن این استراتژی باشد.
از طرفی بازه زمانی مثال ما کمتر از دو سال است و برای بررسی و محک عملی یک استراتژی بهتر است حرکات قیمتی بیشتر و طولانیتری را در آزمایشمان وارد کنیم.
بااینحال این نتیجه به معنای یک شروع امیدوارکننده است. به نظر ایده اولیه استراتژی ما درست است و ممکن است با بهینهسازی بیشتر به یک استراتژی سرمایهگذاری سودآور تبدیل شود. بهتر است برای اطمینان از درستی سیگنالها، معیارها و شاخصهای تکنیکال بیشتری را در نظر بگیریم. همه اینها به ایده، چشمانداز زمانی سرمایهگذاری و تحمل ریسک ما بستگی دارد. پیشنهاد میکنیم مقاله مدیریت ریسک را مطالعه کنید.
بک تستینگ دستی یا خودکار؟
بک تستینگ دستی اساساً شامل بخش تجزیهوتحلیل نمودارها و دادههای تاریخی است. پسازاین مرحله است که نوبت به انجام معاملات بر اساس استراتژی میرسد. بک تستینگ خودکار هم با همین مراحل پیش میرود اما به جای واردکردن دستی مراحل، کدهای برنامهنویسی بهصورت خودکار فرایند را انجام میدهند. (با استفاده از زبانهای برنامهنویسی مانند پایتون یا نرمافزار تخصصی بک تستینگ).
بسیاری از تریدرها برای سنجش عملکرد یک استراتژی از برنامههای Excel spreadsheets یا Google بهره میبرند. این اسناد مانند گزارش تست استراتژی عمل میکنند و ممکن است دارای انواع مختلفی از اطلاعات مانند پلتفرم معاملاتی، کلاس دارایی، دوره معاملات، تعداد معاملات با سود و با ضرر، نسبت شارپ، حداکثر افت، سود خالص و غیره باشند؛ اما نسبت شارپ و حداکثر افت قیمت به چه مفاهیمی اشاره دارند؟
بهطور خلاصه، از نسبت شارپ برای ارزیابی احتمال بازگشت سرمایه یک استراتژی با توجه به میزان ریسک استفاده میشود. هرچه نسبت Sharpe عددی بزرگتر باشد، سرمایهگذاری یا استراتژی تجارت نیز مناسبتر خواهد بود.
حداکثر افت قیمت نیز نشاندهنده لحظهای است که استراتژی معاملاتی شما نسبت به آخرین اوج عملکرد مثبت خود، بدترین عملکرد را داشته است. (بیشترین درصد افت پورتفوی شما در دوره تجزیه تحلیلشده)
سخن پایانی
بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران سیستماتیک برای آزمودن استراتژیهای خود تا حد زیادی به بک تستینگ وابستهاند. بک تستینگ یکی از ابزارهای اساسی هر معاملهگر الگو تریدر یا معاملهگر الگوریتمی است.
بااینحال تحلیل نتایج بک تستینگ میتواند کاری دشوار و چالشبرانگیز باشد. بهسادگی این امکان وجود دارد که تعصبات فرد در روش بک تستینگ مداخله کند. بک تستینگ بهتنهایی نمیتواند یک استراتژی معاملاتی موفق را رقم بزند، اما به شما کمک میکند تا برخی ایدهها را آزمایش کنید و نبض بازار را در دست داشته باشید.
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟ خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.
استراتژی معاملاتی (Trading Strategy)
یک استراتژی معاملاتی (به انگلیسی Trading Strategy)، نوعی شیوه خرید و فروش در بازار است که بر قواعدی از پیش تعریفشده برای اتخاذ تصمیمات معاملاتی استوار است.
استراتژی معاملاتی میتواند برای هر بازاری از جمله ارز دیجیتال، سهام، سایر اوراق بهادار و هر بازار مالی تنظیم شود.
درک بهتر استراتژی معاملاتی
یک استراتژی معاملهگری شامل یک برنامه سرمایهگذاری و معاملاتی دقیق است که اهداف سرمایهگذاری، توان ریسک پذیری، افق زمانی و پیامدهای مالیاتی را مشخص میکند.
بهترین ایدهها و کنشها باید پیش از عملی شدن بررسی شده و به خوبی فرا گرفته شوند.
برنامهریزی برای معامله شامل توسعه شیوههایی میشود که مواردی چون خریدوفروش سهام، اوراق قرضه، صندوقهای قابل معامله در بورس یا سرمایهگذاریهای دیگر را در بر میگیرند و حتی ممکن است به برنامهریزی برای معاملات پیچیدهتر مانند معاملات آپشن یا معاملات آتی نیز تعمیم یابند.
جایگذاری معاملات به معنای کار با یک کارگزار یا بروکر و شناسایی و مدیریت هزینه معاملات است که شامل اسپردها، کمیسیونها و هزینهها میشود.
بعد از اجرای این امور، باید موقعیت معاملاتی رصد و مدیریت شود که این مسئله شامل تنظیم کردن یا بستن معاملات در صورت لزوم است.
ریسک و بازده نیز همانند تاثیرات سبد سهام بر معاملات سنجیده میشوند و مورد بررسی قرار میگیرند.
نکات کلیدی
- یک استراتژی معاملاتی را میتوان به یک طرح معاملاتی تشبیه کرد که عوامل و مصارف مختلف را برای یک سرمایهگذار در نظر میگیرد.
- این برنامه شامل سه مرحله است: برنامهریزی، جایگذاری معاملات و اجرای معاملات. در هر مرحله از فرآیند، معیارهای مربوط به استراتژی بر اساس تغییر در بازارها اندازهگیری شده و تغییر میکنند.
توسعه یک استراتژی معاملاتی
انواع مختلفی از استراتژیهای معاملاتی وجود دارد، اما اکثر آنها یا بر وجوه تکنیکی متمرکز میشوند یا بر وجوه بنیادین.
وجه مشترک آنها این است که هر دو بر اطلاعات کمی، که بتوان با استفاده از شبیهسازی دقت آنها را سنجید، اتکا میکنند.
استراتژی معاملاتیِ تکنیکال، برای تولید سیگنالهای معاملاتی بر اندیکاتورهای تکنیکی تکیه میکنند.
معاملهگران تکنیکال اعتقاد دارند تمام اطلاعات مربوط به یک سهم یا اوراق بهادار مشخص، در قیمت و حرکت آن در روندهاست.
به عنوان مثال، یک استراتژی معاملاتی ساده ممکن است مبتنی بر یک تقاطع میانگین متحرک باشد که به موجب آن، یک میانگین متحرکِ کوتاهمدت، یک میانگین متحرک بلندمدت را در بالا یا پایین آن قطع میکند.
استراتژی معاملاتی بنیادی فاکتورهای بنیادین را مورد بررسی قرار میدهد. به عنوان مثال، ممکن است یک سرمایهگذار، به منظور تولید فهرستی از فرصتها، مجموعهای از معیارها را در نظر داشته باشد. این معیارها توسط فاکتورهای تحلیلی، مانند رشد درآمد یا سودآوری شرکت، توسعه داده میشوند.
نوع سومی از استراتژی معاملاتی نیز با نام Quantitative trading اخیرا برجسته شده است.
در تحلیل کمی (Quantitative Analysis) تحلیلگر به دنبال درک رفتار قیمت با استفاده از ریاضیات، مدلسازی آمارری، سنجش و تحقیق است.
استراتژی معاملاتی کمی از این نظر به معاملهگری تکنیکال شباهت دارد که سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟ برای تصمیم گیری درمورد خرید یا فروش، از اطلاعات مربوط به سهام استفاده میکند.
با این حال، ماتریکس فاکتورهایی که در تحلیل کمی برای تصمیمگیری درباره خرید یا فروش یک سهم استفاده میشود، به نسبت بزرگتر از تحلیل تکنیکال است.
یک معاملهگر کمی، از داده های زیادی -همچون تحلیل رگرسیون نسبتهای معاملاتی، دادههای تکنیکال، قیمت- برای استخراج ناکارآمدیهای موجود در بازار و انجام معاملات سریع با استفاده از تکنولوژی استفاده میکند.
از استراتژیهای معاملاتی به منظور پیشگیری از سوگیریهای موجود در دانش مالی رفتاری و اطمینان از نتایج ثابت استفاده میشود.
به عنوان مثال، معاملهگرانی که از قوانین ناظر به زمان خروج از یک معامله پیروی میکنند، کمتر احتمال دارد در برابر اثر تمایلی (disposition effect) تسلیم شوند؛ اثری که باعث میشود سرمایه گذاران، سهام هایی که ارزش خود را از دست می دهند را رها نکرده و سهامهای در حال رشد را بفروشند.
حساسیت استراتژیهای معاملاتی میتواند جهت بررسی ثبات در شرایط مختلف بازار مورد سنجش قرار بگیرد.
توسعه استراتژیهای معاملاتی سودآور امری دشوار است و این خطر نیز وجود دارد که بیش از حد بر یک استراتژی تکیه کنیم.
به عنوان مثال، ممکن است یک معاملهگر، منحنی یک استراتژی معاملاتی را بر یک آزمون گذشتهی خاص منطبق کند، امری که باعث ایجاد اعتماد کاذب به آن استراتژی خواهد شد.
ممکن است استراتژی روی کاغذ و بر اساس دادههای قبلی بازار به خوبی کار کند، اما کارآمدی در گذشته، موفقیتهای بعدی در شرایط کنونی بازار را تضمین نمیکند.
زیرا ممکن است شرایط فعلی و آینده، نسبت به دورهای که برای آزمون انتخاب کرده بودیم تفاوت بسیاری داشته باشد.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.اصطلاحات دیگر را ببینید.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
هج فاند یا صندوق پوشش ریسک چیست و چه کاربردی دارد؟
هر شخصی که در بازار فعالیت می کند، مخصوصا بازار ارز دیجیتال، به طور قطع به هدف کسب سود این کار را انجام می دهد. در مقالات قبلی سعی بر آن شده که به شمای مخاطب بگوییم امر ترید یک کار تخصصی می باشد.
از آنجایی که همه کاربران حوزه ارز دیجیتال زمان یادگیری و به کارگیری مبانی علمی را ندارند، با توجه به گسترش روز افزون این مارکت جذاب، نهادی پیشنهاد می شود تحت عنوان صندوق پوشش ریسک. اینکه ماهیت این نهاد چیست و چه می کند و اینکه آیا از تفاوت قیمت ها می توان به سود رسید ( آربیتراژ )، دستور کار این مقاله توکن باز می باشد. پس با ما همراه باشید.
مفاهیم کلی:
- صندوق پوشش ریسک یا Hedge Fund چیست؟
- انواع صندوق پوشش ریسک بر اساس استراتژی معاملاتی
- راهبردهای مورد بهره وری هج فاند
- سرمایه گذاری در اوراق بهاداری با ارزش کمتر از خود
- مزایا و معایب هج فاند
صندوق پوشش ریسک یا Hedge Fund چیست؟
صندوق پوشش ریسک (Hedge Fund) نوعی شرکت برای سرمایهگذاری محسوب می شود. هدف این نوع شرکت آن است که دارایی و نقدینگی مشتریان را در سبکهای (Alternative Investment) سپرده گذاری کند تا به عملکرد مطلوبتری از میانگین بازار دسترسی داشته باشد و هم این که خطرات صعود و نزول ناگهانی مارکت را پوشش دهد.
این صندوق ها اغلب از ساختارهای مالی و قانونی مشابه بهره جویی می کنند،. برای درک بهتر این مبحث در ادامه به توضیحات مبسوطی خواهیم پرداخت.سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟
هج فاند
انواع صندوق پوشش ریسک بر اساس استراتژی معاملاتی
می توان این صندوق ها و پایه های عملکردشان را به چهار نوع تقسیم نمود که عبارت اند از:
- رویداد محور (event-driven)
- ارزش نسبی (relative value)
- کلان (macro)
- پوشش ریسک سهام (equity hedge)
1- استراتژی های رویداد محور:
همانطور که از اسم این گونه از هج فاند معلوم می باشد، این صندوق به دنبال به دست آوردن سود از رخدادها، در کوتاه مدت است. این رخدادها ممکن است، تملکی جدید یا از نو شدن ساختار کلی در یک شرکت باشد، که اثر آن تاثیر شرکت مذکور بر روی سایر شرکت ها می باشد. به اختصار چند مورد از آن را شرح می دهیم:
آربیتراژ ادغام:
این استراتژی زمانی رخ می دهد که یک شرکت اعلام می دارد که قصد تملک (خریدار) یا ادغام با شرکت دیگر را دارد. سهام شرکت مورد تملک خریداری و شرکت نوپا عضوی از آن می شود و همچینی در ادغام سهم شرکت سرمایه گذار را می فروشد تا بخشی از شرکت جدید شود یا به عبارت دیگر متحدی را با خود همراه می کند. در این حالت مدیر هج فاند انتظار دارد، شرکت سرمایه گذار، برای خرید شرکت متحد جدید، بهای زیادی را بپردازد، این در حالیست که بخش عمده این بها از طریق قبول بدهی های شرکت جدید تامین شود.
تجدید ساختار:
در این استراتژی هدف و مقصود بر روی شرکت های ورشکسته یا در حال ورشکستگی میباشد. هج فاندها سعی دارند تا از راه های مختلف با بهره جویی از سهم این گونه شرکت ها کسب سود و بهره نمایند. در این امر امکان دارد که هج فاند در یک عملکرد نه چندان ساده، اوراق بدهی با اولویت بالاتر را بخرد و اوراق بدهی سوخته را بفروشد. به بیان دیگر امکان دارد، سهم ممتاز شرکت را خریده و سهم عادی را بفروشد.
سهامدار مخالف:
این گونه استراتژی توسط هج فاند زمانی پیش می سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟ آید که با خریدن درصد بالایی از سهم یک شرکت بخواهد بر روی خط مشی آن شرکت اثر گذاری کند.
موقعیت های خاص:
لازم است بدانیم این سبک هم، تمرکز بر سهم شرکت هایی دارد که درگیر تجدید ساختار، آن هم به غیر از ادغام تملک یا ورشکستگی هستند.
هج فاند
2- استراتژی های ارزش تناسبی:
این نوع عملکرد، در پوشش ریسک به دنبال سودآوری به وسیله قیمت گذاری نامعقول بازار، در مورد چند اوراق مرتبط است. ضمن آنکه هدف این است که با سپری شدن مدت زمانی ترجیحاً کوتاه، قیمتهای نامعقول، معقول گردند. برای مثال:
- تبدیل آربیتراژ اوراق با ثبات درآمد: این روش در راستای کسب سود از قیمتگذاری نامعقول اوراق قرضه، قابل تبدیل به سهام است.
- اوراق با ثبات درآمد با پشتیبانی دارایی: مقصود این استراتژیها بر ارزش نسبی بین انواع اوراق با درآمد ثابت با پشتوانه دارایی (ABS) و اوراق رهنی (MBS) می باشد.
- اوراق ثبات درآمد معمول: این استراتژی با بهره جویی از اوراق بدهی دو شرکت مجزا، یکی اوراق شرکتی و دیگری اوراق دولتی میباشد.
3- استراتژی های کلان:
هج فاندهایی از این نوع عملکرد بهرهوری می کنند تا با نگرش کل به جزء بتوانند سعی در شناسایی سیر بازارهای مالی جهان کنند. در حالت کلی این صندوق ها، معاملات خود را در بازارهای سهام، اوراق بدهی، ارز و کالا انجام می دهند. هج فاندهای کلان با بهره جویی از پارامترهای کلان اقتصادی، سیر کلی بازار را بررسی می کنند و جهت کسب سود، وارد موقعیت های داد و ستد می شوند.
4- استراتژی های پوشش ریسک سهام:
لازم است بدانیم که اولین نوع هج فاندهای بازار به حساب می آیند. این صندوق ها با دقت بر بازارهای سهام، به موقعیتهای ترید سهام و مشتقه دست پیدا می کنند. چند نمونه از آن را بررسی می کنیم:
- رشد بنیادی: در این نوع رشد، سهامی که از نظر بنیادی قوی هستند، شناسایی شده و به منظور دست یابی به رشد زیاد قیمت، خریداری می شوند.
- ارزش بنیادی: صندوق در این عملکرد، سهامی را شناسایی می کند که ارزش ذاتی و درونی آن، بیشتر از قیمت فعلی می باشد.
- بخش مشخص: در این عملکرد هج فاند اقدام به فعالیت تخصصی در یک صنعت می نماید.
هج فاند
راهبردهای مورد بهره وری هج فاند
همان طور که اذعان داشتیم، مهمترین وجه تمایز هج فاندها آن است که ابزارهای مالی متفاوتی محسوب می شوند که این صندوق ها در ادغام سرمایههای خود گنجانده اند. این گونه از صندوقها در اندوختههای مالی و ابزارهایی سرمایهگذاری به انجام می رسانند که صندوقها و سرمایهگذاریهای دیگر، آنها را لحاظ نمی کنند. در ادامه ی این بحث به مواردی از این ابزارها و راهبردهای سرمایه گذاری در رمز ارزهای این صندوق ها اشاره خواهیم کرد:
بهره جویی از فروش استقراضی:
باید دانست فروش استقراضی به معنای این است که شخصی سهامی را که در زمره ی مالکیت شخص دیگری است را از او طلب و قرض نماید و با این دید که با کاهش قیمت سهم، آن را در بازار بفروشد و پس از گذشت زمان مورد نظر، آن را خریداری نموده و به مالک سهم برگرداند. در صورت افت قیمت، ما به التفاوت قیمت داد و ستد سهم، سود شخص خواهد بود. صندوقهای پوشش ریسک از این ابزار در شرایط رکود بازار بهره جسته و سهامی را که در زمره ی مالکیت صندوق نیست، به رهن و اجاره خود در آورده و در بازار فروخته و از افت قیمت سهم، سود میبرند.
سرمایه گذاری در ابزارهای مالی معاملات مشتقه:
باید بدانیم ابزارهای مالی مشتقه همانند قراردادهای اختیار ترید و آینده، ابزارهای مالی محسوب می شوند که ارزش آنها برمبنای سایر اوراق بهادار همانند سهام شرکتها، معین و مشخص می گردد. اما صندوقهای پوشش ریسک یا هج فاند با سرمایه گذاری در این ابزارها، طیف گستردهای از اندوخته ها را لحاظ کرده و از فرصتهای سودآوری آنها بهره وری میکنند.
بهره جویی از آربیتراژ:
آربیتراژ در بازارهای مالی، اصطلاحاً به معنی فرصتهای کسب سود از ما بین دو قیمت می باشد. مدیران Hedge Fund، با بهره جویی از تخصص، همواره در حال پیداکردن بازارهای مالی گوناگون و دستیابی به فرصتهای قیمت گذاری میباشند که تشخیص آن برای دیگران دشوارتر است. شناسایی و تشخیص درست و بهموقع سرمایهگذاری در این فرصتها، سودهای هنگفتی را برای آنها ایجاد میکند.
سرمایه گذاری در اوراق بهاداری با ارزش کمتر از خود
باید بر این امر واقف آییم که بسیاری از سهام ها در بازارهای مالی، از میزان ارزش واقعی و ذاتی خود کمتر قیمتگذاری می شوند و همین امر موجب آن میشود که مورد توجه عموم قرار نگیرند. صندوقهای پوشش ریسک یا هج فاند با تشخیص این گونه از سهام، ضمن اخذ سود سرمایه گذاری خود، موجب رشد و بالا رفتن قیمت این اوراق نیز میشوند.
سرمایه گذاری در بازارهای جدید و نوپا:
با توجه به ماهیت و ذات هج فاندها، سرمایه گذاری بر روی سهام یا سایر ابزارهای نوظهور و نوین در بازار که رشد نوسانی فراوانی را تجربه می کنند و مستعد تورم هستند، امکانپذیر می باشد.
سرمایهگذاری در بازارهای موازی:
باید دانست یکی دیگر از خصیصههای برجسته این صندوقها، سرمایهگذاری بی حد و حدود در بازارهای خارج از بازار سرمایه (موازی) همچون املاک و مستغلات، طلا و کسبوکارهایی که به نسبت پر خطر می باشند، است.
ساختار اهرمی:
صندوقهای پوشش ریسک، یک خصیصه ی مختص به خود دارند و آن، امکان بهرهمندی از اهرمهای 10 برابری است. به طور مثال با جذب 10 دلار سرمایه اولیه، بانک به آنان 90 دلار وام خواهد داد. در نتیجه می توانند 100 دلار سرمایهگذاری کنند. لازم است بدانیم که بدین معنا می باشد که با از بین رفتن 10 دلار سرمایه، در واقع صندوق 100 دلار متضرر خواهد شد.
هج فاند
مزایا و معایب
هج فاند نیز دارای مزایا و معایبی است که در ذیل به طور مختصر به شرح آنها میپردازیم.
چگونه بدون ضرر از استراتژی معاملاتی خود مطمئن شویم؟
بک تست استراتژی معاملاتی
بکتست چیست؟
بکتست، میزان موفقیت و سودآوری یک استراتژی معاملاتی یا یک مدل قیمتگذاری را بر روی دادههای گذشته تست میکند. در صورتی که نتایج بکتست قابل قبول باشد، معاملهگر میتواند به نتایج خوب استراتژی در آینده امیدوار باشد.
پیشفرض اوليه بکتست این است که استراتژی که در گذشته عملکرد خوبی داشته است، در آینده هم به احتمال زیاد عملکرد خوبی دارد و بالعکس.
چگونه بک تست بنویسیم؟
مادامی که یک ایده معاملاتی را بتوان به صورت کمیتی و عددی تعریف کرد، قابلیت پیاده سازی و بکتست آن ایده وجود دارد.
برای بکتست گرفتن ایدههای ساده میتوانید از پلتفرمهای آماده مانند آسان بورس TradingView, MetaTrader استفاده کنید. در صورتی که ایده شما دارای پیچیدگیهای هست که در پلتفرمهای آماده قابل پیادهسازی نیست باید از متخصصان حوزه معاملات الگوریتمی استفاده کنید.
زبان پایتون برای پیادهسازی معاملات الگوریتمی و بکتست استراتژیها، کتابخانههای مفیدی دارد.
پس از موفقیت بکتست، بهتر است استراتژی در زمان فعلی هم تست شود. به تست در زمان حال Forward testing یا Paper trading میگویند. در Paper trading سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟ حتما تمامی قوانین استراتژی معاملاتی را پیادهسازی کنید و احساسات و تصمیمات ناگهانی را وارد تست نکنید تا نتایج قابل استناد باشد.
ممکن است Paper trading زمان زیادی از شما بگیرد اما ضرر زمانی بهتر از ضرر مالی است که در بازار به شما تحمیل میشود.
عواملی که روی اعتبار بک تست تاثیر گذار است کدام است؟
- بهتر است استراتژی را روی بازههای مختلف و شرایط مختلف بازار تست کنید و از دادههایی که برای ساخت و یادگیری مدل استفاده کردهاید برای بکتست استفاده نکنید.
- در بکتست باید دقت کنید که تست بر روی سهام شرکتهای مختلف و کوینهای متنوع انجام شود. (حتی آنها که ورشکست شدهاند و یا ریزش شدید داشتهاند). در واقع باید برای انتخاب سهم یا کوین هم استراتژی داشته باشید و با دید امروز داراییهای موفق را انتخاب نکنید.
- از دادههای حال و آینده در بک تست استفاده نکنید. برخی اندیکاتورها از دادههای آینده در خود استفاده میکنند. حتما قبل از استفاده از آنها دقت لازم را داشته باشید.
- در صورتی که با توجه به نتایج تست استراتژی خود را بهینه میکنید مراقب خطای اورفیت یا بیش برازش باشید. این خطا زمانی به وجود میآید که شما متغیرهای زیادی را وارد مدل میکنید و سعی میکنید با تغییرات پارامترها بهترین نتایج را کسب کنید. در واقع مدل شما عمومیت خود را از دست میدهد و تنها بر روی دادههای تست پاسخ خوبی میگیرید.
- معمولا قیمتی که می توانید سفارش خود را در بازار واقعی اجرا کنید بدتر از قیمت مجاسباتی شماست بهتر است در بک تست خود این تفاوت قیمتی را لحاظ کنید(میتوانید کارمزد را بالاتر از مقدار واقعی در نظر بگیرید) این خطا هنگامی که ارزش دارایی شما به نسبت ارزش معاملات بازار زیاد است،بیشتر محتمل است.
ورودی و خروجی یک مدل بک تست چیست؟
ورودی این مدل استراتژیهای ورود و خروج از سهم است. استراتژیها باید به صورت شرطهایی عددی و دقيق سودآورترین استراتژیهای معاملاتی کدامند؟ نوشته شود که برای کامپیوتر قابل فهم باشد. علاوه بر این بازهای به عنوان بازه تست باید به مدل داده شود. دارایی هایی که تست مدل روی آن انجام می شود هم باید مشخص شود.در نهايت خروجی مدل شامل معاملاتی است که در بازه مورد نظر با استراتژی گفته شده شده است. مهمترین پارامتر میزان سود و ضرر این معاملات است و سایر پارامترها مانند نرخ موفقیت، شاخصهای ریسک و … توسط نتایج همين معاملات قابل اندازهگیری است.
مثال بکتست استراتژی بر روی بیتکوین و اتریوم:
ما در مهدا برای بکتست استراتژیهای خود از برنامه اختصاصی که توسط پایتون پیادهسازی شده است، استفاده میکنیم. در ادامه یک استراتژی ساده و نتایج بک تست آن برای فهم بهتر اجزای ورودی و حروجی بک تست ارائه شده است:
ورودی بکتست
استراتژی ورود:
در صورتی که میانگین متحرک ۵۰ ساعته (SMA50) میانگین متحرک ۲۰۰ ساعته (SMA200) به
سمت بالا قطع کند خرید انجام شود.
استراتژی خروج:
در صورتی که به حد سود ۴٪ یا ۳٪- از نقطه ورود برسیم معامله بسته میشود. (فعال شدن حد سود
یا ضرر)
دارایی منتخب برای تست : BTCUSDT , ETHUSDT
منبع تاریخچه قیمت: اکسچنج بایننس
کارمزد لحاظ شده در بکتست: 0.2%-
بازه تست: ۱ ژانویه ۲۰۲۱- ۸ می ۲۰۲۲
خروجی بکتست
بخشی از نتایج خرید و فروش های انجام شده با استراتژی بالا به صورت زیر است:
خرید و فروش های اجرا شده
در نهايت میزان بازدهی و خرید های انجام شده توسط این استراتژی در بازه تعیین شده به شرح زیر است:
همانطور که مشاهده می کنید این استراتژی بر روی اتریوم سود ۱۴.۶ ٪ داشته است اما روی بیت کوین ضررده بوده است. با مشاهده بکتست و خرید و فروش های انجام شده میتوانید نقاط ضعف و قوت استراتژی خود را شناسایی کنید . استراتژی خود را تغییر دهید و در نهایت پس از پیدا کردن استراتژی قابل قبول با اطمینان بيشتر در بازار واقعی معامله کنید.